English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7662 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
PRI U پشتیبانی کنند
primary U که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
antisubmarine support U پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
harmonic U هماهنگ
coordinated U هماهنگ
synchronous U هماهنگ
consonants U هماهنگ
harmonious U هماهنگ
monotone U هماهنگ
consonant U هماهنگ
harmonises U هماهنگ کردن
harmonized U هماهنگ کردن
harmonised U هماهنگ کردن
harmonizing U هماهنگ کردن
harmonizes U هماهنگ کردن
harmonize U هماهنگ کردن
harmonising U هماهنگ کردن
proportional U متقابل یا هماهنگ
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
subharmonic U هماهنگ فرعی
sequencer U شیر هماهنگ
coordination U هماهنگ سازی
coordinator U هماهنگ کننده
harmonic motion U حرکت هماهنگ
coordinate U هماهنگ ساختن
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
harmonic wave U موج هماهنگ
harmonic U هماهنگ همساز
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
air distant support U پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
in support of U در پشتیبانی از
in support of U در پشتیبانی
afloat support U پشتیبانی
backing U پشتیبانی
support U پشتیبانی
patronage U پشتیبانی
protection U پشتیبانی
supporting U تقویت پشتیبانی
maintain U پشتیبانی کردن
tower of strength <idiom> U پشتیبانی محکم
sustaining U پشتیبانی کننده
air support U پشتیبانی هوایی
global backup U پشتیبانی کلی
aiding U پشتیبانی کردن
propugn U پشتیبانی کردن از
storeship U ناو پشتیبانی
aid U پشتیبانی کردن
backup U پشتیبانی کردن
service support U پشتیبانی خدمات
area support U پشتیبانی منطقه
archival backup U پشتیبانی بایگانی
aided U پشتیبانی کردن
general support U پشتیبانی عمومی
support U پشتیبانی کردن
geo deu reo U پشتیبانی کننده
logistic support U پشتیبانی لجستیکی
play up to U پشتیبانی کردن از
logistic support U پشتیبانی تدارکاتی
rallies U پشتیبانی کردن
rally U پشتیبانی کردن
champion U پشتیبانی کردن
championed U پشتیبانی کردن
championing U پشتیبانی کردن
champions U پشتیبانی کردن
countenances U پشتیبانی کردن
countenanced U پشتیبانی کردن
countenance U پشتیبانی کردن
maintains U پشتیبانی کردن
rallied U پشتیبانی کردن
naval support U پشتیبانی دریایی
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
maintenance support U پشتیبانی تعمیراتی
nonsupport U عدم پشتیبانی
memory protection U پشتیبانی ازحافظه
vindicating U پشتیبانی کردن از
vindicates U پشتیبانی کردن از
vindicated U پشتیبانی کردن از
vindicate U پشتیبانی کردن از
countenancing U پشتیبانی کردن
maintained U پشتیبانی کردن
back up U پشتیبانی یا کمک
support programs U برنامههای پشتیبانی
supporting distance U مسافت پشتیبانی
tactical support U پشتیبانی رزمی
close support U پشتیبانی نزدیک
combat support U پشتیبانی رزمی
technical support U پشتیبانی فنی
direct support U پشتیبانی مستقیم
to agitate [for] U پشتیبانی کردن
corrective maintenance U پشتیبانی اصلاحی
timed backup U پشتیبانی دورهای
back-up U پشتیبانی یا کمک
support program U برنامه پشتیبانی
support command U فرماندهی پشتیبانی
support command U یکان پشتیبانی
fire support U پشتیبانی اتش
supply support U پشتیبانی تدارکات
supply support U پشتیبانی اماد
support brigade U تیپ پشتیبانی
deep supporting fire U اتش پشتیبانی عمیق
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
to bolster somebody up U از کسی پشتیبانی کردن
to get behind somebody U از کسی پشتیبانی کردن
to back somebody up U از کسی پشتیبانی کردن
fire support sector U منطقه پشتیبانی اتش
fire support element U عنصر پشتیبانی اتش
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
remote servicing U پشتیبانی از راه دور
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
remote maintenance U پشتیبانی از راه دور
fire support base U پایگاه پشتیبانی اتش
deep air support U پشتیبانی هوایی دور
deep supporting fire U اتش پشتیبانی در عمق
fire support base U مبنای پشتیبانی اتش
direct support U پشتیبانی مستقیم کردن
aerial fire support U پشتیبانی اتش هوایی
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
supported U یکان پشتیبانی شده
division support area U منطقه پشتیبانی لشگر
general support U یکان پشتیبانی عمومی
afloat support پشتیبانی لجستیکی در روی آب
beach support area U منطقه پشتیبانی ساحلی
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
close air support U پشتیبانی هوایی نزدیک
ancestral file U سیستم پشتیبانی فایل ها
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
direct support unit U یکان پشتیبانی مستقیم
combat support troops U عدههای پشتیبانی رزمی
combat support troops U یکانهای پشتیبانی رزمی
combat support arms U رسته پشتیبانی رزمی
combat support arms U یکان پشتیبانی رزمی
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
field service U پشتیبانی سرویس رزمی
combat service support U پشتیبانی خدمات رزمی
ancillary facilities U تاسیسات پشتیبانی تقویتی تاسیسات تقویتی پشتیبانی
supporting range U برد پشتیبانی سلاحها
tape backup unit U دستگاه پشتیبانی نوار
Thank you for your support U با تشکر برای پشتیبانی شما.
close covering group U ناو گروه پشتیبانی نزدیک
supporting weapons U جنگ افزارهای پشتیبانی کننده
hard disk backup program U برنامه پشتیبانی دیسک سخت
fire support element U عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
direct air support center U مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
mission call U درخواست پشتیبانی هوایی کردن
naval support U یکان پشتیبانی کننده دریایی
populism U پشتیبانی از حزب مردم درامریکا
airmobile support party U گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
cim U استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
fans U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
2single gas
1offshoring
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
2انرژی پتانسیل
1what kind of exercise are you best friends doing?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com